جدول جو
جدول جو

معنی غره ماه - جستجوی لغت در جدول جو

غره ماه
(غُرْ رَ / رِ یِ)
اول روزاز ماه. شب اول ماه. مستهل ماه. رجوع به غره شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرخ ماه
تصویر فرخ ماه
(دخترانه)
ماه خجسته و مبارک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غصه کاه
تصویر غصه کاه
کاهندۀ غصه، کم کنندۀ غم و اندوه، برای مثال گرچه غم سوز و غصه کاه است او / زو برم آب زیر کاه است او (اوحدی - ۵۱۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اره ماهی
تصویر اره ماهی
نوعی سفره ماهی با جثۀ بزرگ و پوزۀ دراز شبیه ارۀ دودم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرقه گاه
تصویر غرقه گاه
جای غرق شدن
فرهنگ فارسی عمید
(غَ قَ / قِ)
جای عمیق از آب که امکان خلاصی در آن متصور نباشد. (آنندراج). غرقگاه. آنجا که غرق شوند:
بس کس که اوفتاد در این غرقه گاه غم
چشم خلاص داشت، سفینه اش وفا نکرد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(رَهْ)
شاهراه و راه گشاده و بزرگ. (ناظم الاطباء) (از برهان) (آنندراج). رجوع به راه شاه و شاهراه شود
لغت نامه دهخدا
ماه بماه، هر ماه و ماهیانه، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَرْرَ)
ده کوچکی است از دهستان چنارود بخش آخوره شهرستان فریدن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(کُ چِ)
در تداول مردم مازندران ماه اردیبهشت است. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کُ زَ / زِ)
رستنی و گیاهی باشد بغایت خوشبوی، آبیاری کشت و زراعت را نیز گویند. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
کم کننده غم. آنچه اندوه را کم کند:
گرچه غم سوز و غصه کاه است او
زو مخور کآب زیر کاه است او.
اوحدی
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی از دهستان میلانلو از بخش شیروان شهرستان قوچان واقع در 39 هزارگزی جنوب باختری شیروان و 3 هزارگزی باختر مالرو عمومی امیران به برتان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنه 82 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
فریفته. فریب خورده. گول خورده. مغرور:
ای غره شده به پادشائی
بهتر بنگر که خود کجائی.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(خَ گَ هَِ)
خرمن ماه. هاله. خرگاه ماه. رجوع به ’هاله’ و ’خرگاه ماه’ شود
لغت نامه دهخدا
(چَ خِ)
فلک ماه. فلک اول. کرۀ ماه:
ز دانندگان پس بپرسید شاه
کزین خاک چند است تا چرخ ماه ؟
فردوسی.
ز ماهی براندیش تا چرخ ماه
چو تو شاه ننهاد برسر کلاه.
فردوسی.
که آیا بهشت است یا بزمگاه
سپهر برین است یا چرخ ماه.
فردوسی.
زبس نالۀ بوق و هندی درای
سر چرخ ماه اندر آمد ز جای.
فردوسی.
ابر کوهۀ پیل در قلبگاه
بلورین یکی تخت چون چرخ ماه.
اسدی.
چه دشتی که گر وی بدی چرخ ماه
در او ماه هرشب شدی گم ز راه.
اسدی.
بکوه رهو برگرفتند راه
چه کوهی بلندیش تا چرخ ماه.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(اَرْ رَ/ رِ)
نوعی ماهی غضروفی از دستۀ سگ ماهیها بطول تقریبی 2 متر که در جلو سرش زائده طویل استخوانی بنام رستر (بدرازی حدود 1/5 متر) وجود دارد، در لبه های این زائده تعدادزیادی دندانهای نوک تیز و برنده قرار دارد که بظاهر بشکل ارّۀ دوطرفی میماند. این زائدۀ طویل وسیلۀ دفاع حیوان است. این ماهیها زنده زا هستند و برخلاف کوسه ماهی درنده و سبع نیستند. (از دائره المعارف کیه)
لغت نامه دهخدا
(پُ یِ)
حالت بدر: و پری ماه را استقبال خوانند. (التفهیم ابوریحان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کره ماه
تصویر کره ماه
آیشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرقه گاه
تصویر غرقه گاه
جای غرق شدن غرقه گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غصه کاه
تصویر غصه کاه
اندوه کاهنده آنچه اندوه را کم کند کم کننده غم و اندوه
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی از ماهیان گانئید از خانواده اسی پانسریده که از مثابه آن سریشم ماهی گیرند و تخم آن خاویار است
فرهنگ لغت هوشیار
خرت و پرت، آت و آشغال، بریدن درختان جنگلی، خس و خاشاک
فرهنگ گویش مازندرانی
اسبی که کره دارد
فرهنگ گویش مازندرانی
گوسفند بره دار
فرهنگ گویش مازندرانی
مه رقیق سفیدی که جلوی تابش ماه را در شب مهتابی بگیرد
فرهنگ گویش مازندرانی